هنگامی که فردی عمیقاً به فکر فرو میرود، مغز خون بیشتری به سمت خود کشیده و اندکی سنگینتر میشود
Angelo Mosso دانشمندی ایتالیایی، در قرن نوزدهم این اختراع را به کار گرفت تا نشان دهد که تفکر
عمیق موجب سنگینتر شدن سر انسان میشود.
[ سه شنبه 93/1/26 ] [ 6:58 عصر ] [ admin ]
[ نظر ]
عکس اول را در آورد: این پسر اولم #محسن است. [ یکشنبه 93/1/24 ] [ 4:6 عصر ] [ admin ]
[ نظر ]
گاهی که خسته و دلتنگ می شوی احساس می کنی که باید بروی به کجا ؟ نمی دانی .. چرا ؟ جوابی برایش نداری ... ولی گرفتار کوچی نا خواسته می شوی .. به کجا ؟ به سوی کدامین هدف ؟ فکرت سکوت می کند شاید هنوز جواب روشنی برای تو نداشته باشد .. به یاد کوچ پرستو ها می افتی .. پرستو ها از زمستان به سوی بهار بال می گشایند قاصدک ها را با خود دارند و مژده ی طراوتی بی پایان [ یکشنبه 93/1/24 ] [ 4:5 عصر ] [ admin ]
[ نظر ]
[ جمعه 93/1/22 ] [ 10:14 صبح ] [ admin ]
[ نظر ]
خادم الشهدا؛ نوبت به نوجوان سبزه روی عرق کرده می رسد. «محمد علی ربیعی» توجه ام بیشتر بهش جلب می شود. از صورتش که حالا مثل لبو سرخ و تند شده است، همین طور هم شره شره عرق می چکد، تعجب می کنم…
آن روزها که وداع عاشقی به خدا در جامعه ما بیش از اینها باب بود. افرادی حضور داشتند که با تمام وجود خود را برای قربانی شدن در راه حق آماده کرده بودند. سن و سال برایشان مهم نبود، تنها در این فکر بودند که چگونه خود را به جبهه حق علیه باطل برسانند. یکی از این افراد شهید بسیجی محمد علی ربیعی است که خاطره اعزام او به جبهه را برای شما میآوریم: [ جمعه 93/1/22 ] [ 10:12 صبح ] [ admin ]
[ نظر ]
[ جمعه 93/1/22 ] [ 10:11 صبح ] [ admin ]
[ نظر ]
هر جمعه که شد بیا، که ما بیداریم این جمعه فقط نیا، عروسی داریم از جور زمانه ما شکایت داریم
اندازه کوه و صخره حاجت داریم ما مشکلمان گرانی و بیکاریست آقا به نبودن تو عادت داریم صد موعظه کن ولی زتسلیم نگو از خمس و زکات و ضرب و تقسیم نگو آقا تو بیا ولی فقط با یک شرط
از آن چه که ما دوست نداریم نگو! [ جمعه 93/1/22 ] [ 10:9 صبح ] [ admin ]
[ نظر ]
مدت ها بود از مهدی خبری نداشتم. شبی حضرت زهرا- سلام الله علیها- را به خواب دیدم. کفش هایشان را جلوی پایشان جفت کردم، وگفتم: «آیا شما خبری از پسرم دارید؟» در پاسخ، شاخه ای گل سرخ به من دادند.چند روز بعد، خبر شهادت فرزندم را آوردند.
[ سه شنبه 93/1/19 ] [ 7:7 عصر ] [ admin ]
[ نظر ]
[ سه شنبه 93/1/19 ] [ 7:2 عصر ] [ admin ]
[ نظر ]
شهید محسن غروقی در بخشی از نامهاش به امام(ره) آورده است که «کاش توانایی آن را داشتم که کوچکترین خدمتی به دین و اسلام راستین میکردم؛ ای کاش سعادت آن را داشتم که در راهت جان بدهم و جانم را فدایت کنم.» محسن غروقی، دانشآموز شهیدی است که ضمن نامهای قبل از شهادتش به امام خمینی(ره) اینگونه نوشته است: «ای امام(ره)، ای نائب مهدی(عج) و ای بتشکن زمان و ای تو سرنگون کننده ستمکاران و ای یاور مستضعفان؛ اکنون که سعادت پیدا کردهام که برایت نامه بنویسم و اکنون که برایت نامه مینویسم، تو در قلب منی و تو روح و وجود منی، همیشه آرزوی دیدار تو را میکردم و بالاخره دیدمت و معشوقم را یافتم.
[ سه شنبه 93/1/19 ] [ 6:54 عصر ] [ admin ]
[ نظر ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |