سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانش آموزان وبلاگ نویس استان کرمانشاه
 

دبیـــرستــان رضــــوان متوسطــه اول نوشت:

 

 یک روز معاویه به یکی از دوستان امیر المؤمنین به نام ضرّار گفت: مقداری از اوصاف و اخلاق علی ـ علیه السّلام ـ را برایم شرح بده: گفت هر چه بگویم در امان هستم، گفت در امان خواهی بود.

ضرّار گفت سوگند به خدا که او در کسب مکارم اخلاق بلند همت بود، به عدل حکم می‌کرد، چشمه‌های علم و دانش از همه‌ی وجودش جوشان بود، از دنیا و زرق و برق آن وحشت داشت، با شب و تاریکی‌اش مأنوس بود، او در دل شب‌ها خیلی گریه می‌کرد و با خدای خویش مناجات می‌نمود، لباس خشن می‌پوشید، نان خشک می‌خورد. او در میان ما مثل یکی از ما بود و به محض آن که او را می‌خواندیم پاسخ مثبت می‌داد و با همه قرب و نزدیکی که با او داشتیم هیبتش ما را می‌گرفت و ما نمی‌توانستیم چشم در چشمش بیندازیم. وقتی می‌خندید، دندان‌هایش مثل لؤلؤ بود، اهل دین را محترم می‌شمرد، مساکین و محرومین را دوست می‌داشت، مردم قوی در باطل خود به او طمع نمی‌بردند، فقراء هم از عدل حضرتش مأیوس نمی‌شدند. به خدا قسم در بعضی مواقع در دل شب‌ها او را در حالی در محراب عبادت می‌دیدم که مثل انسان مار گزیده به خود می‌پیچید و با ناله گریه می‌کرد. مثل آن است که الآن دارم صدای نازنینش را می‌شنوم که می‌فرمود: ای دنیای پست آیا به من تعرّض می‌کنی، مرا به سوی خود تشویق می‌کنی؟ هیهات، هیهات برو و غیر مرا فریب بده، مرا به تو حاجتی نیست! سپس می‌فرمود: آه آه از کمی توشه و طولانی بودن سفر و وحشت راه!


در اینجا بود که اشک معاویه و یارانش جاری شد و گفت: قسم به خدا ابواحسن اینچنین بوده تو در فراقش چگونه صبر می‌کنی؟ گفت صبر کسی که فرزندش در دامنش ذبح شود، آنگاه ضرّار در حالی که گریه می‌کرد از جای برخاست و کاخ معاویه را ترک کرد. معاویه خطاب به دوستان خود کرد و گفت اگر من از میان شما بروم شما مرا اینگونه ثنا نخواهید گفت. یکی از حضار پاسخ داده هر کس صاحب آن چیزی است که به دست آورده!

*ارشاد دیلمی،‌ج2، ص14 ـ 13


[ یکشنبه 93/4/29 ] [ 12:11 صبح ] [ admin ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 26
بازدید دیروز: 94
کل بازدیدها: 142417