رزمنده مجازی نوشت:
کفشهایت زیر آوار خانهات مانده که پابرهنه راه میروی؟ تختخوابت زیر سنگینی بمبها له شده که تشک به کول در کوچهها میگردی؟ مادرت کجاست؟ پدرت را چرا نمیبینم؟ دشمن آنها را کشته؟ تو دیدی که آنها جان دادند و ترسیدی. وقتی همه رفتند و تو ماندی تنها؟ حالا میان خرابهها چه میکنی؟ میدانم، غزه زادگاه توست که اینگونه به خرابههایش دل سپرده?ای، اما این باریکه امروز جای امنی نیست، این باریکه غم که در سوگ نشسته، قربانگاه هزاران نفر مثل توست، امروز مرگ در کمین توست و آوارگی و اندوه و گرسنگی هم. من با تو ام همراه توام درست است کیلومتر ها با هم فاصله داریم اما به یاد توام با گریه های تو گریه ام می گیرد با خنده های تو خنده ام می گیرد دعا کن دعا کن که دیگر هیچ وقت مظلومی ظلم نشود منم دعا خواهم کرد دعا کن که دیگر جنگی نباشد منم دعا خواهم کرد و دعا کن که دیگر بی گناهی کشته نشود منم دعا خواهم کرد و دعا کن منجی و راهنمای ما ظهور کند چون در آن صورت همه دعا های من و تو بر آورده می شود و در آخر همه این دعا ها بگو آمین یا رب العالمین [ جمعه 93/5/24 ] [ 5:16 عصر ] [ admin ]
[ نظر ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |